شعر منتشر نشدهای از استاد شهریار درباره امام خامنه ای به همراه دست خط این شاعر ارجمند استاد شهریار در هفدهم مرداد 1366 در سن 82 سالگی شعر زیر را خطاب به حضرت آیت الله خامنه ای - رییس جمهور وقت و امام جمعه تهران - سروده است که اکنون به همراه تصویر دستخط ایشان و تصاویر استاد شهریار در کنار امام خامنه ای و نیز بخش هایی از سخنان رهبر معظم انقلاب درباره این شاعر گرانمایه تقدیم حضور می گردد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مؤسسه هنر ناب اسلامی ، خبرگزاری فارس شعر منتشر نشدهای از شهریار درباره رهبر انقلاب به همراه دست خط این شاعر را منتشر کرد. این شعر به همراه متن تقدیمی شهریار به شرح زیر است: بر آستان والای آیت الله خامنهای ریاست جمهوری اسلامی محبوب و امام جمعه بزرگوار تهران تقدیم و توفیق روزافروز ایشان و امام امت و رزمندگان اسلام را شب و روز به دعا مسئلت مینمایم. سلام از چندی قبل که زمزمهی سفر شما به شهر مقدس قم شروع شد؛ حالا دیگر این روزها، درگیر یک سال قبل از واقعهی عاشورا هستم! تا کی مردم بخاطر اسلام به شما احترام بگذارند؟ خواستم بگویم آقای من! خواستم بگویم؛ خواستم بپرسم، خواستم ببینم، خواستم خودشان بگویند؛ خواستم بدانم؛ ما که بهر حال گوشمان بفرمان شماست! خواستم اینها را همه بهانه کنم، همین! مال هیچکس نیست! منبع یادداشتhttp://www.namnamak.ir/ وحید یامینپور مجری برنامه «دیروز، امروز، فردا» در گفتوگوی مکتوب با خوانندگان سایت «الف» پرسشهای آنان پاسخ داد. وی در پاسخ به این سؤال که «اگر به شما بگویند برو با موسوی مصاحبه کن چه سوالاتی می پرسید؟»، نوشته است: «از او می پرسم که: چه کسی واقعا توهم بی شمار بودن و اکثریت بودن را انداخت در ذهنتان؟ چرا بعد از اعلام نتایج و اعتراضتان به نتیجه انتخابات، دعوت صداسیما را برای انجام مصاحبه یا مناظره قبول نکردید؟ شما حدود ساعت ?? جمعه ?? خرداد، در حضور خبرنگاران گفتید پیروز این انتخابات هستید. در شرایطی که هنوز رای گیری جریان داشت و صندوقی شمارش نشده بود، چطور از نتیجه انتخابات مطلع و مطمئن بودید؟ آیا از بزرگان سیاسی نظام کسی هم با شما تماس داشت و در توهم شما موثر بود؟ چرا به دعوت شورای نگهبان برای بررسی اعتراضتان جواب رد دادید و برای نظارت بر بازشماری تصادفی صندوقها نماندهای معرفی نکردید؟ چرا پیش از انتخابات دائم دم از تبعیت از ولایت می زدید و پس از آن پشت پا زدید به همه چیز؟ رابطه ی شما با ترور مبهم شهید آیت چیست؟ چرا همسر شما بلافاصله با بی بی سی مصاحبه کرد و چرا تمام برنامه های سیاسی شما با حمایت و مدیریت رسانه های اسرائیلی و امریکایی جلو رفت؟ چطور شما در سال ?? آقای هاشمی را خائن می نامید و در سال ?? ایشان را به عنوان پدر خوانده ی خود می پذیرید؟ چرا پس از آنکه برای اثبات تقلب نتوانستید مدرکی بدهید ابراز پشیمانی نکردید؟ اگر در انتخابات مجدد شما پیروز می شدید و این بار طرفداران رقیبتان می ریختند توی خیابانهاو تقاضای ابطال نتیجه و تکرار رای گیری را می کردند، آنوقت چه باید می کردیم؟ چند صد میلیارد پول تبلیغات انتخاباتیتان را از کجا آوردید؟ نظرتان راجع به حمایت شدید اوباما، نتانیاهو، مسعود رجوی، ربع پهلوی و دیگر سران کفر و استکبار و نفاق از شما چیست؟ شما چه کرده اید که اینقدر مورد علاقه ی فراری ها و منافقان داخلی قرار گرفته اید؟ چرا بر خلاف مشی امام پس از ?? سال خود را مرید شیخ … -منتظری- معرفی کردید؟ این آیا همان التزام تان به راه امام بود؟ وقتی دروغهای شما درباره ی سعیده ی پورآقایی، ترانه موسوی، احمد کارگرنجاتی، علیرضا توسلی و فاطمه براتی و دیگر نمایشهای مضحکتان برای کشته سازی و مظلوم نمایی لو رفت چه حسی داشتید؟ نظرتان راجع به اظهار نظرهای خلاف اسلام همسر مکرمه تان درباره ی حقوق زنان چیست؟ وقتی همسرتان آن اظهارنظرهای مسخره را در اثبات تقلب در انتخابات در بی بی سی مطرح کرد(لرها… ترک ها …) چه حسی داشتید؟ هنوز معتقدید او روشنفکرترین زن ایرانی است؟ شما که از عکس ?*? سیاه و سفید همسرتان در تلویزیون غیرتی شدید نظرتان درباره ی حضور جالب(!) همسرتان در مجامع بزن و بکوب جوانهای بالاشهری چیست؟ وقتی در «نه دی» میلیونها نفر در سراسر کشور با لباس عزاداری برای سیدالشهدا شما را یزیدی و منافق خواندند چه حسی داشتید؟ نظرتان راجع به هتک حرمت مقدسات توسط طرفدارانتان چیست؟ الان پس اینهمه واقعه ی ریز و درشت، اگر برگردیم به دوسال پیش آیا مجدداً حاضر هستید به عنوان نماینده ی تمام اپوزوسیون و ضد انقلاب های داخل خارج، کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شوید؟ چرا چند وقت است سکوت کرده اید و دیگر از آن حرفهای پرشور و تحریک کننده ی سال پیش نمی زنید؟ آیا پشیمان شده اید یا واقع نگر؟ چرا امسال دعوتتان را برای راهپیمایی ?? خرداد پس گرفتید؟ و…» هیچکس در هیچ کجای عالم ارادت ما به "خامنهای" را به هیچ رهبر سیاسی ندارد. هیچکس در هیچ کجای عالم خونی را که در رگ دارد به هیچ رهبر سیاسی تعارف هم نمیکند اما "خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست". هیچکس در هیچ کجای عالم دستی را که ما از برکت وجود "خامنهای "بر سر داریم از برکت وجود هیچ "پدر روحانی" هم بر سر ندارد چه برسد از وجود رهبری سیاسی. هیچکس در هیچ کجای عالم "ارادتمند" هیچ رهبر سیاسی ِ مقتدری نیست اما ما "نوکر" خامنهای عزیز مقتدر هستیم. شعار علیه رهبران سیاسی، محمحبوبیت آنها را پاینن میآورد و چهره آنها را مخدوش میکند اما شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" ما را عاشق "خامنهای" کرده؛ عاشق چشم و ابروی خامنهای! سبزها کور خواندهاند. "خامنهای" صد آینه تصویر علی (ع) دارد و جاذبه و دافعهاش جاذبه و دافعه حیدر کرار را یاد منافقین میاندازد. لبخند "خامنهای" شفقتی را که "دعای صباح" علی (ع) به صبح داده دارد و خشمش برق انحنای ذوالفقار را. ما در دوست داشتن "خامنهای" افراطی هستیم. آنقدر که با او رودرواسی نداریم و هر وقت دلمان بخواهد چفیهاش را میگیریم! چند سال پیش عاشقی خیلی افراط کرد و عبای او را هم گرفت و قامت بلند "خامنهای" بدون عبا صد آینه تصویر "عباس" (ع) هم داشت. آن عاشق البته چون در محبت خدا هم افراط کرده بود چشمانش را برای خدا در میدان جهاد فی سبیل الله جا گذاشته بود و قیامت قامت "خامنهای" را ندید. فردای آنروز مهدی توی ستون خودش در روزنامه نوشت "خوش بحال آن عاشق با یک بغل پر طاووس". خامنهای برای ما فقط رهبر انقلاب اسلامی نیست. خامنهای "آقا" است و ما "نوکر" خامنهای هستیم. نوکرتم خامنهای! منبع عکس: تریبون مستضعفین
رشگم آید که تو حیدر بابا
بوسی آن دست که خود دست خداست
راستان دست چپ از وی بوسند
که خدا بوسد از او دست براست
در امامت به نماز جمعه
صد هزارش بخدا دست دعاست
من بیان هنرم، یک دل و بس
او عیان هنر از سر تا پاست
او شب و روز برای اسلام
پای پویا و زبان گویاست
او چه بازوی قوی و محکم
با امامی که ره و رهبر ماست
شهریارا سری افراز به عرش
کو نگاهیش به (حیدربابا) ست
تبریز- دوازدهم ذیالحجه/ 1407 هجری قمری مطابق هفدهم امرداد /1366 شمسی
سیدمحمدحسین شهریار (در هشتاد و دو سالگی)
با عرض سلام خدمت همه ی دوستان عزیز , فرا رسیدن ایام محرم رو به همه ی شما دوستان تسلیت عرض میکنم , امروز با یه شعر و چند تا دوبیتی در خدمتتون هستم , سعی میکنم در این دهه اول محرم با آپ های مناسبتی در خدمت شما باشم , اینم از شعر های امروز
این چه سری است ...
چه سری است این شب که غرق عزاست
که هفت آسمان را غم این سراست
چه سری است بر هر که دم میزند
ز پشتی علی وار و خم میزند
چه سری است در محشری از جنون
که فرزند زهرا شده غرق خون
چه سری است بر پیکری تابناک
که ریزد عدو خون رب را به خاک
چه سری است بر تیر های ستم
که حق است حق بر عدو را عدم
چه سری است هر غمکده غم ز اوست
نه زخم از غریبه غم از زخم دوست
چه سری است بر آفرینش سرشت
زمین را چو دار عزا مینوشت
چه سری است بر بنده ای پاک پاک
که بر خاک گشته همو چاک چاک
چه سری است اینها دلاور شدند
در عشق و حقیقت برابر شدند
چه سری است در این نبرد عاشقی
که دشت مرا گل شده رازقی
چه سری است بر ساعتی سوختن
دلی را به عشق علی دوختن
چه سری است بر پیکر از سر تهی
جدا گشته سر شد ز سرو سهی
چه سری است کین ظهر ما زنده ماند
که اسلام در گوش مردم بخواند
چه سری است عارض که محشر سرود
مرا گشته ام کربلا را فرود
1
فریاد حسین را شنیدیم همه
از کوفه به سوی او دویدیم همه
رفتیم به کربلا ولی برگشتیم
از شمر امان نامه خریدیم همه
2
سجاده به دوش ها همه آمده اند
آن حلقه به گوش ها همه آمده اند
ذی الحجه و مکه و محرم نزدیک
شمشیر فروش ها همه آمده اند
3
انگار تمام شهر تسخیر شده
بنگاه فروش غل و زنجیر شده
از چارطرف حرمله ها آمده اند
بازار پر از نیزه و شمشیر شده
4
آن روح زلال و صیقلی زینب بود
آیینه ی غیرت علی زینب بود
هر چند امام و مقتدا بود حسین
پیغمبر کربلا ولی زینب بود
5
هم یاور و خواهر برادر هایش
هم بود برادر برادر هایش
یک عمر برای پدرش مادر بود
حالا شده مادر برادرهایش
6
ان روز حسین یک صدا زینب بود
آیینه ی غیرت خدا زینب بود
زینب زینب زینب زینب زینب
آن روز تمام کربلا زینب بود
7
دستان بریده نعش بی سر دجله
تنها و غریب و بی برادر دجله
یک سوی حسین و سوی دیگر عباس
یک چشم فرات و چشم دیگر دجله
شاهکار هایی از:جلیل صفر بیگی
خوب اینم از آپ امروز
در پناه خدا باشید
یا علی
با تصور حضرتعالی در دیدار با برخی آقایان،
مهمی ذهن مرا به خود مشغول کرده!
حرفهایم گل کرده و این شد که در شلوغیِ برنامهی سفرتان،
وقتی که درگیر سفر هستید و مشغول دید و بازدید با علمای دین!
اینطور مصدع میشوم!
امام علیه السلام فراخوان زدند!
قریب به نهصد نفر از بزرگان دین را؛
دویست نفرشان از اصحاب خاص رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودند.
از سرزمین مکه!
امام علیه السلام،
انگار برای همیشه با علمای دین صحبت میکنند!
شما کی میخواهید به داد اسلام برسید؟
با احبار و رهبان چه فرق میکنید،
شما هم اگر کنار تودههای مردم نایستید و تا جبرانِ تمام ستمها نهی از منکر نکنید؟
این بیست و چهار میلیون نفری که به آن بندهی خدا رای دادند،
بلآخره مردم و تودههای محروم بودند یا نه؟
بلآخره حقی از آنها تضییع شد یا نه؟
بلآخره مخالفینشان مرتکب ضد ارزش و بیعدالتی شدند یا نه؟
این سروش، کدیور، مخملباف، بازرگان، نوریزاد، خلجی
-و متاسفانه با اینکه اصراری به دفع ندارم ولی چاره چیست که در این لیست
با آن نامهی دعوت به حکمیت باید نام محسن رضایی
و با آن نامهی بدون بسمالله نام هاشمی رفسنجانی را هم اضافه کنم-
که خواسته یا ناخواسته،
در بازی تقدس زدائی از مقام ولایت،
نامه نگاشتند؛
و آخر هم وقاحت را به آنجا رساندند که بازی عمومی طراحی کردند،
با عنوان “نامهای به آقای خامنهای”
بلآخره ایشان مرتکب منکر شدند یا نه؟
از سکوت و حداکثر کلیگویی آقایان،
و اینکه مسخ مقام عالمی در دین چیست؟
و اینکه چه میشود که یک دین الهی
-ولو اینکه اسلام باشد-
اول مسخ و بعد نسخ میشود؟!؟
اگر سایهی شما بر سر ما نبود؛
این علما تنها با به خیابان ریختن در عزای اهل بیت علیهم السلام میخواستند حفظ دین خدا کنند؟
اگر شما نبودید،
امروز مگر چیزی از اسلام محمدی باقی بود؟
حالا که فتنهی سال هشتاد هشت دیگر تمام شده!
اگر لطف و بزرگی شما نباشد؛
ندید گرفتن سنت احترام به علمای دین،
جایز نیست آیا؟
خواستم بدانید؛
کوتاهی و بعضا بیادبی برخی آقایان،
موجب نمیشود تا ما،
قدر مهربانی و بزرگی شما را ندانیم!
بهانه تا نامهای بنویسم مختوم به این جمله که
دوستتان دارم آقا!
خیلی زیاد…
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |